به عنوان منتقد شک میکنیم آلبوم را تجربهای هنرجویانه، شبیه به کنسرتهای آموزشگاهی، ببینیم و نهایتاً به مرحباگفتنی امیدبخش بسنده کنیم یا برخوردی جدی و منتقدانه داشته باشیم. اما با توجه به اینکه صاحباثر پیش از قند فراوان چندین آلبوم دیگر نیز منتشر کرده، به نظر میرسد باید تجارب موسیقاییاش را جدی گرفت.
ضعف نوازندگی در آلبوم بیداد میکند. سهتار میرزایی بدصداست، با مفهوم موزیکالیته غرییه است، مضرابهای چپ بیجا و ناگوارند، دینامیک به حد اعلا نادیده گرفته شده، ظرافت که هیچ: مرده است، جایجای آلبوم پر است از صدای گز سیمها و ظاهراً برای صاحباثر اهمیتی نداشته که این صداها احتمالاً برای گوش مخاطب آزاردهندهاند. این بیمبالاتی و بیاعتنایی به مخاطب، علاوه بر نوازندگی، در شیوهی ضبط و البته طرح جلد هم دیده میشود: حتی اگر قرار باشد وقعی به شعور مخاطب ننهیم و تصویر طرح جلد را از اینترنت کِش برویم، با حداقلی از سلیقه و صرف وقت بیشتر در گوگل میتوان تصویری پیدا کرد که ارزشش را داشته باشد.
در توضیحات آلبوم بیش از هر چیزی روی این موضوع تأکید شده که صدابرداری به صورت پیوسته و بدون ویرایشهای رایج امروز انجام گرفته است. صدابرداری به این شیوه میتواند ارزشمند باشد، خصوصاً برای یک آلبوم تکنوازی. اما نه به هر قیمتی: راه رفتن روی طناب برای یک بندباز ارزش محسوب میشود، اما اگر قرار باشد مدام تعادلش به هم بخورد و با هر گام زمین بیافتد، قدم زدن روی سطح صاف آسفالت منطقیتر است.
در نهایت با گوش دادن به آلبوم مهمترین سؤالی که میتواند برایمان مطرح شود این است که دلیل انتشارش چیست؟ چنین آلبومی، حداقل به شکل مستقیم، اگر ضرر مالی نداشته باشد نفع مالی هم ندارد. از طرفی، با توجه به آنچه گفتیم نمیتواند عقبهی موسیقایی نیکویی برای صاحبش باشد و وجاهتی هم در جامعهی موسیقی برایش به ارمغان نمیآورد. چرا چنین آلبومی منتشر میشود؟ شاید نوعی برداشت نامتعارف از فلسفهی هنر برای هنر کارگشا باشد: آلبوم برای آلبوم.
برای خرید و دانلود آلبوم قند فراوان به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.
21 اردیبهشت 1398