معروف است که جلیل شهناز در میان تارنوازان دنبالهرویی نداشته است. آثاری چون «ژره» نشان میدهند که باید در درستی چنین تصوراتی، بهطور جدی، تردید کرد و این تردید حاصل نمیشود جز با سرک کشیدن به گوشهکنارهایی که در هیاهوی تاریخ گم شدهاند. علاوه بر این، چرخشِ تاریخی ذائقهی موسیقایی شنوندگان نیز به این تصورات یکسونگرانه دامن میزند: اگر پایور و تجویدی و شهناز دنبالهروانی هم داشتند، آنچنان به حاشیه رفتهاند و از دور خارج ماندهاند که کمتر کسی میبیندشان. به همهی اینها باید اهمیت جغرافیا را نیز افزود: نوازندهی اصلی «ژره»، منوچهر امیرحشمتی، ساکن شیراز بوده و هیچگاه در عطفِ موسیقی ایران قرار نگرفته است.
«ژره» از جنبههای دیگری نیز آموزنده است. تمایزش با جهتگیریهای غالب دهههای اخیر از هماندم آشکار میشود که به فهرست قطعاتش مینگریم: بسیار بعید است که دفترچهی آلبومی متعلق به «جریان اصلی» موسیقی کلاسیک ایرانی در دهههای اخیر را بگشاییم و ببینیم که در آن، بهجای «پیشدرآمد، سازوآواز، تصنیف» یا بدیلهایشان، نام شیارها چنیناند: «بیاتترک، سهگاه، دشتی، شور». جایگیری این چهار قطعه ــ که هریک مجلسی مستقلاند ــ خود نشان از روزگاری دیگر دارد؛ روزگاری که تکنوازی یا مجلسی باید در ده دقیقه جمع میشد، برخلاف دوران پس از آن که کاسِت آمد و سپستر سیدی. اینجا میتوان محتاطانه چنین سوالی را هم طرح کرد: آیا اقبال به توالی رایج و تثبیتشدهی کنونی، که برآمده از الگوهایی تاریخی معرفی میشود، در کنار دیگر عوامل، تحتتأثیر ظهور مدیومهای نوین پخش صوت نیز نبوده است؟
چه نحوهی توالی قطعات و فرمها در «ژره» را ناشی از هنجارهای «رادیو» بدانیم و چه نه، نمیتوانیم منکر این تفاوت باشیم. خود این تفاوت، یعنی چگونگی چینش هر «مجلسِ» تکنوازانه در دوران رادیو، نیز مستعد بررسی است. مثلاً، بیاتترک سه بخش متر آزاد و دو بخش ضربی (متریک) دارد، که یکی از آنها چهارمضراب است. سهگاه شاملِ یک چهارمضراب و سپس یک بخش مترِآزاد، دشتی و شور متشکل از دوبار توالیِ «مترآزاد ـ متریک» هستند. به بیان دیگر، به استثنای مجلس دوم (سهگاه)، سه اجرای دیگر از ساختار و توالی مشابهی پیروی میکنند. چرایی و میزان تعمیمیافتگیِ استفاده از چنین ساختاری در اجراهای دوران رادیو ممکن است به تئوریزه کردن و شناخت عمیقتر موسیقی آن دوران بینجامد.
برای خرید و دانلود آلبوم ژره به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.